بایدپبذیریم زمان اعتراف و بیان واقعیت‌هاست

بایدپبذیریم زمان اعتراف و بیان واقعیت‌هاست

مهدی زارعی چمه- روزنامه نگار

جامعه ما زندگی مدرن و همراه با مراقبت های بهداشتی، واکسن و غربالگری در سنین گوناگون را تجربه نکرده بود میزان مرگ و میر کودکان و زنان بالا بود به طوری که برای خانواده های کم درآمد و فقیر و روستایی که به مراکز درمانی دسترسی نداشتند و بر اساس تشخیص خود مبادرت به درمان کودکانشان می‌کردند مرگ تا چند بچه هم امری پذیرفتنی بود و پیش می‌آمد که از هر 10 فرزند 3 تا 4 فرزند آنها به سن پنج سالگی هم نمی رسید. طبیعی بود که با چنین شرایطی بحث تنظیم خانواده و مهار بارداری نیز رایج نبود و بچه های قد و نیم قد در رقابتی تنگاتنگ با یکدیگر خود را بالا می‌کشیدند تا با جمعیت خود کمک به حال خانواده باشند . پسران در کنار پدران و دختران در کنار مادران تکیه گاهی برای به حرکت درآوردن چرخ خانواده بودند و ازدواج‌ها نیز در سنین پایین و بر مبنای مناسبات خویشاوندی و قبیله‌ای صورت می‌گرفت و باورمندی به بخت و اقبال نیز مانع از این می‌شد که زنان در برابر کج خلقی شوهر تمایلی به طلاق و جدایی داشته باشند و معمولا با فرمول سوختن و ساختن زندگی را به پایان می‌بردند و در خوش بینانه ترین وضعیت تلاش می‌کردند که فرزندانشان چنین شرایطی را تجربه نکنند . ازدواج دختران در سنین پایین فرصت انتخاب را از آنها می‌گرفت و اختیار آنها در دست پدر و مادر بود که آنها نیز تلاش می‌کردند با گرفتن شیربها معادل هزینه تأمین جهیزیه را دریافت کنند و هدیه‌هایی که به رسم شادباش به خانواده عروس و داماد تقدیم می‌شد نیز موجب می‌گردید که زمان تصمیم گیری برای ازدواج تا برگزاری مراسم عقد و عروسی از چند هفته تجاوز نکند و به دنبال آن نیز فرزندآوری به دغدغه خانواده جوان تبدیل می‌شد و عروس خانواده معمولا 10 سال اول زندگی را در مجاورت مادر شوهر می‌گذرانید تا با توجه به سن پایینی که دارد زیر سایه آنها تجربه اندوزی کند و جا بیفتد و به تدریج خانه‌ای مستقل داشته باشد که بتواند پاسخ‌گوی جست و خیز کودکان قد و نیم قد خویش باشد . در آن زمان رعایت هم کفوی از هر جهت در چارچوب رعایت سنت‌ها دنبال می شد و به ندرت پیش می‌آمد که دختر و پسری خارج از قواعد و عرف رایج با چارچوب شکنی پا از گلیم خود درازتر کنند که اگر هم چنین می‌شد نام آنها برای مدتی بر سر زبان‌ها می‌افتاد و نقل محافل می‌شد . نه تنهانامگذاری کودکان در حیطه اختیار پدر و مادر جوان نبود بلکه گاه تعیین شغل بچه های آنها نیز از دایره اختیارتشان خارج بود . در محیط های روستایی گاهی خان‌ها و کدخداها نیز نقشی برجسته در تعیین سرنوشت فرزندان رعایا ایفا می‌کردند .
اکنون که ما در سال 1404 به سر می‌بریم بیش از نیم قرن از حاکمیت چنین شرایطی بر محیط های روستایی فاصله داریم. حالا تصور کنید که با تغییرات رخ داده در عصر ارتباطات و رواج فضای مجازی جامعه‌ای به ناگاه از زندگی در دمای چند درجه زیر صفر به زندگی در دمای 40 درجه بالای صفر رسیده و رشته های سنت های دست و پا گیر را از هم گسسته و از مناسبات ایلی و قبایلی فاصله گرفته و باورهای رایج را در معرض توفانی شدید قرار داده و همه چیز را دگرگون کرده است .
طبیعتا رخ دادن دگرگونی های گسترده در فاصله زمانی اندک حکم یک سکته فرهنگی را برای جامعه‌ای سنتی دارد که همه معیارها را به هم می‌ریزد . در چنین شرایطی هم آب گل آلود می‌شود و هم فضا غبار آلود و تشخیص درستی از نادرستی را دشوار می‌سازد به همین دلیل نمی‌توان با چنین فرمولی تمامی اتفاقات رخ داده ظرف چند دهه گذشته را توجیه و تفسیر کرد چه بسا در مواردی شاهد تندروی‌ها و کندروی‌ها بوده‌ایم ولی در مجموع کسانی که داعیه فرهنگوری و فرهنگسازی و فراتر از آن ملت سازی یا نوع دیگر آن که چندان هم در دسترس نیست یعنی امت سازی را دارند باید درکی واقع بینانه از این فاصله زمانی ایجاد شده و تغییرات رخ داده داشته باشند و با زبانی سخن بگویند که نسل جوان برای فهم آن نیاز به مترجم و واسطه زبانی نداشته باشند . ما در موقعیتی به سر می‌بریم که مبلغان دینی به جای تبلیغ آموزه های مورد نظر خود احساس می‌کنند که باید شبهه زدایی کنند و کمی دست به عصا راه بروند و از میزان سخت گیری‌ها بکاهند تا با هزینه کمتری قادر به ارائه ایده های خود و داد و ستد فرهنگی باشند . ما همواره و در تمامی اعصار در زندان زمان و مکان و شرایط به سر می‌بریم و در هر شرایطی باید به خاطر داشته باشیم که از اکنون تا گذشته‌ای که با شیفتگی از آن سخن می‌گوییم قرن‌ها فاصله افتاده است و نسل کنونی نسلی با یک سر و هزار سوداست . ق مطالبات نسل کنونی و راهی که در پیش گرفته، درست یا غلط، حاصل عملکرد نسل های قبلی است و نسل های قبلی قادر به پاک کردن جای پای خود نیستند وقتی اطمینان داریم که از حاشا کردن تأثیر رفتارهای خود به جایی نخواهیم رسید باید بپذیریم که زمان اعتراف و تسلیم شدن در برابر واقعیت‌ها فرا رسیده است . بزرگترین اشتباه در چنین شرایطی فرار به جلو و ادعای طلبکاری است . کاری که از قدرت نرم گذشت زمان برمی آید قابل مقایسه با هیچ قدرت سختی نیست . ارزش اعتراف به خطا در شجاعتی نهفته است که برای پذیرش واقعیت‌ها بدان نیاز داریم .

 

دیدگاه‌ها
در حال ثبت دیدگاه...

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.